سفارش تبلیغ
صبا ویژن
89/2/29 12:34 ع

آیا نمی بینید که من واقعأ آزادم

( I  am Truly Free )

 

……………………………………………………………………

 

    من نمی دونم آخه کار و زندگی ندارن که نشستن هی به جوونهای ما گیر میدن که چی بپوشن، چکار کنن، چکار نکنن !؟

    تا دیروز که مدل مو و مدل لباس و ... رو تو ذهن بچه های ما می گنجوندن حالا هم پیله کردن به حجاب زنان مسلمان...

درسته همین طرفداران آزادی و طرفدارن حقوق بشر رو میگم، صبح تا شب ، شب تا صبح می شینن فکر میکنن که چه روشی رو برای انحراف مسلمانها به کار بگیرن و به عنوان آزادی به خوردشون بدن، اما کورخوندن، اگه مسلمان، مسلمان واقعیه که نمیذاره این بی دینها به دینشون تعارض کنن...

همین چند وقت پیش بود که زنان مسلمان فرانسه در اعتراض به ممنوعیت حجاب همگی با هم به تظاهرات رفتن، این یعنی اینکه ما زنان مسلمان تسلیم آنهایی که دین ندارند نمی شیم، حتی اگه با اسم آزادی جلو بیان..             

 

پاداش مجاهد شهید در راه خدا بزرگتر از پاداش عفیف پاکدامنی نیست که قدرت بر گناه دارد و آلوده نمی شود. عفیف پاکدامن فرشته ای از فرشته هاست.                                                  ( نهج البلاغه )

 

 

...............................................................................................................MY MODESTY

چه در ذهن تو می گذرد؟

 در حالیکه آنجا نشسته ای و به من می نگری      

من از نگاه تو می توانم بخوانم

که تو فکر می کنی من مورد ظلم قرار گرفته ام

ولی من نیازی به تو ندارم تا مرا آزاد کنی

سر من برهنه نیست

و تو نمی توانی موهای پوشیده من را ببینی

پس تو آنجا نشسته ای و به من خیره شده ای

و با این نگاه خیره در مورد من قضاوت می کنی

تو مطمئنی که من نا امیدم

ولی تو آگاه نیستی

زیر این روسری که من بر سر می گذارم

احساس و عاطفه دارم

و من مواظبم

پس تو نمی فهمی

که من واقعأ آزادم

این تکه روسری که بر سر من است

من با افتخار می پوشم

برای پاسداری از وقار و بزرگی ام

عفتم

کمالم

پس درباره من قضاوت نکن

چشمهایت را باز کن و ببین

هربار تو از دموکراسی حرف می زنی

با این حال تو خودت آزادی مرا می دزدی

و تنها چیزی که من می خواهم مساوات و برابری است

چرا تو نمی گذاری که من ((فقط)) آزاد باشم...!؟



  • کلمات کلیدی :

  • نوشته شده توسط :الهام عبدالمحمد::نظرات دیگران [ نظر]

    عیدی های عمو منو کشته

    هرسال عید این عمو جان ما با تمام خصاصت و اصفهانی بودنش عیدی میده ولی چه عیدی؟....

    فکر کنم سال 82 یا 83 بود که برای بازدید عید به خونه عمو رضا رفته بودیم که وقتی می خواستیم بریم عمو شلپ و شلپ با لنگه دمپایی دوید پایین و گفت عموجان صبر کن عیدیتو بدم..

    ما هم گفتیم بابا دمش گرم الان یه تراول میذاره کف دست ما..(اونجوری که عمو می دوید هرکی بود همین فکرو میکرد.)

    عیدی رو که داد ما هم تشکر کردیم و اومدیم بیرون ولی وقتی رسیدیم خونه دیدیم عموجان صد تومانی های نو داده ولی 300 تومان کمه تا به 1000 تومان برسه..

    فکرشو بکن اون صدای شلپ و شلپ دمپایی به این عیدی که داده بود میخوره؟

                    ********************************************

    منتظر خاطرات بعدی عمو جان باشید...



  • کلمات کلیدی :

  • نوشته شده توسط :الهام عبدالمحمد::نظرات دیگران [ نظر]

    88/11/6 4:36 ع
    be name khoda
    AVAL SALAM

  • کلمات کلیدی :

  • نوشته شده توسط :الهام عبدالمحمد::نظرات دیگران [ نظر]